شکستیم، همه چیز در هم شکستهشدیم آوارههای بعد از طوفان که لابه لابه لای خرابهها دنبال یه رد می کردیمردی از آرامشی که قبلا اسمش زندگی بود
از همه ور، درون و بیرون یهم سفارش می کنن که دراما نسازم از حقیقتی که هست، ولی تو به من بگو اگه این دراما نیستاگه نفس نکشیدنو نخواستنش حتی، دراما نیست، پس چیه.
نگو از این بدتر میتونست یشه که نخ نما شده بس که بهش چنگ انداختم.
واقیعت تلخ نیست، داغه، میسوزونه، درد میاره. خاکستریخاکسترم
هر بار تو مواجهه با واقعیت زمان , شوکه شو، به استیصال برس، ضجّه بزن.واقعیت سیاه و سرد و بزرگ تر از توِ و روتو میپوشونه تا صدای هق هقت خفه شه
درباره این سایت